بیانیهی تحلیلی «کارگروه اقوام و تیرههای ایرانی حزب مهستان ایران»؛
در طول تاریخِ بلندِ ایرانزمین جابهجایی جمعیت در حوزهی تمدنی ایران، به خاطر نزدیکیِ فرهنگی و تنوع آبوهوایی در این حوزه یا فشارهای خارجی، امری عادی بوده و به مثابهی جابهجایی اعضای یک خانواده در خانهی خود تلقی میشده است. کشور ایران حتا در سدههای اخیر، و با وجود تجزیهی بخشهای پیرامونیاش و مرزکشیهای سیاسی، همواره میزبان شمار قابل توجهی از آوارگانی بوده است که خانه و کاشانهی خود را در برخی کشورهای همسایه رها کرده و به همتباران خود در قلبِ این حوزهی تمدنی پناه آوردند.
از جمله به تازگی، صدها هزار عراقی ــ چه کُرد و چه عرب ــ در دههی پنجاه خورشیدی برای چند دهه در ایران آرام گرفتند و میلیونها شهروند افغانستانی نیز در چهار دههی گذشته ایران را برای زندگی و کار برگزیدند، اما موج عظیمِ مهاجرتی اخیر آوارگان یا جویندگان کارِ وابسته به تیرههای گوناگونِ افغانستانی به درون ایران، که در بیشتر جاهای کشور مستقر شده و در جاهایی بافتِ جمعیتی را دگرگون کردهاند، جدای از مهربانی و یاریِ این ستمدیدگان به عنوان وظیفهای ملی آنهم در شرایط خطیر و دشوار، به دلایل گوناگون، نگرانیهایی را برانگیخته است:
۱. دولت آشکارا هیچ سیاست مهاجرتیِ روشن و شفاف و قانون مشخصی نداشته و اگر هم دارد به نظرخواهی ملّی گذارده نشده است، در حالی که هم کشورهای مهاجرپذیر و درگیرِ مسائل مهاجرتی سیاستی روشن و مدون دارند و هم آن که موضوع مهاجرپذیری، آنهم در این ابعاد، پیامدهای پیچیدهای در پی خواهد داشت و بر روی زندگی ملّت ایران تأثیر خواهد داشت.
دولت باید توضیح دهد که چرا پس از چندین دهه از ورود میلیونی مهاجران به کشور، سیاست مهاجرتی کشور مشخص نیست و ایران در حال حاضر از معدود کشورهای پذیرندهی گستردهی مهاجران در دنیاست که بدون هیچ ملاک و شاخص و گزینشی مهاجران را میپذیرد؟
آیا حضور این جمعیت میلیونی نیازمند تدارکات وسیع دستگاه اداری کشور نیست؟! آیا ضرورت دارد کشوری که خود درگیرِ بحرانهای متعدد اجتماعی و اقتصادی و بهویژه سیاسی است پذیرای این جمعیت میلیونی باشد؟! آیا خطری فوری و جدّی جانِ این مهاجران را تهدید میکند که ایران مجبور به پذیرش این موج وسیع مهاجرت باشد؟! و نیازمندیهای این گروه بزرگ میلیونی قرار است چگونه تأمین شود؟! آیا کشور چنین امکانی دارد که در شرایط موجود بتواند به شکلی معقول و محترمانه پاسخگوی نیاز این جمعیت بزرگ مهاجران باشد و در اینباره برنامهای طراحی شده است؟! آیا برای استیفای حقوق انسانی و شهروندیِ این مهاجران هم تدارک قانونی لازم دیده شده است؟!
۲. برخی خبرگزاریهای نزدیک به دولت، مانند خبرگزاری فارس، در اواخر بهمنماهِ ۱۴۰۱ شمارِ مهاجران افغانستانی در ایران را هشت میلیون تن اعلام کردند که با توجه به سیلِ مهاجرتهای قانونی و غیرقانونیِ بعدی و نیز نرخِ زاد و ولد ــ که برآوردهای جامعهشناختی و جمعیتشناختی حاکی از نرخ موالیدِ بالاتر مهاجرانِ افغانستانی نسبت به میزبانان ایرانی است ــ این عدد اکنون بالاتر است.
از این رو، پیش از هر گونه طرح گفتوگو در اینباره با مردم و کارشناسان، دولت لازم است ضمنِ ارائهی گزارشی رسمی و شفاف نشان دهد ایران ما در حال حاضر میزبان چه جمعیتی از مهاجران به تفکیک مناطقِ محل استقرار و گروهبندی سنی و جنسی است. در گام بعدی نیز دولت به صورت روشن و شفاف و جدّی، تا تدوین و تصویب سیاست مهاجرتی، با مجوزهای قانونی سیاست موقت مهاجرتی کشور را به صورتی مشخص کند که امکانِ ورود بیقاعدهی مهاجران را محدود کند تا بعد اگر شرایط مهیّا شد و بهویژه نظر مردم را نسبت به سیاستهای اعلامیِ خود جلب کرد، این رویکرد ــ یعنی پذیرش هدفمند مهاجران ــ را به صورت کارشناسی و حسابشده، بهویژه همزمان با تلاشهای سیاسی در دفاع از حقوق شهروندی در کشور همسایه، دنبال نماید.
۳. در حالی که روزانه هزاران مهاجر تازه وارد ایران میشود و امکانات کشور پاسخگوی این موج بزرگ مهاجران نیست، دستگاههای دولتی هیچ گزارش شفافی از برنامهها و نحوهی عملکرد خود در این زمینه به ملت بزرگ ایران ارائه ندادهاند، بهویژه آن که برخی گزارشهای رسانهای کشوری و بینالمللی حاکی از استفاده و بهرهبرداری از بخشهایی از مهاجران برای اهداف قابلتأمل و مناسبتهای خاص و نیز بهکارگیریِ آنان در امور نظامی و موارد مشابه است، آنهم بدون آنکه مبنای قانونی آن روشن باشد.
عدم شفافیت و تعلل در شفافسازی و اطلاعرسانی عمومی دربارهی میزان و چگونگی ورود این خیلِ پرشمارِ مهاجران افغانستانی در کشور و سیاستهای رسمی دولت دربارهی آنان موجب بروز شایعات و حتا جدالهای رسانهای و یا نارضایتیهای اجتماعی شده است که میرود گسترش یابد.
این موضوع، نقض قوانین کشور و رسمیت دادن به رویهای است که میتواند تبعات فراوانی در پی داشته باشد آنهم در نبودِ برنامهای مدوّن و کارشناسی برای جذب نخبگان و اربابِ سرمایه و حِرَفِ افغانستانی.
۴. این پرسش در افکار عمومی مطرح است که میان موج وسیع مهاجرت نخبگان و متخصصان و کارآفرینان و صاحبان سرمایه از کشور، که به دلیل نارضایتی از شرایطی که ایران امروز با آن دست و پنجه نرم میکند به خروج از ایران تن دردادهاند، و ورود میلیونها مهاجر به کشور ارتباطی وجود دارد؛ آیا دولت، آنگونه که شایع است، سعی دارد تا به جای مهاجرانِ گاه آوارهشده از ایران، مهاجرانِ افغانستانیِ همسو با دیدگاههای مرامیاش را وارد کند تا آنگونه که گفته میشود در زمینههایی همچون انتخابات جبران مشروعیت نماید؟!
باید دولتمردان و مسؤولان ذیربط به صورت روشن پاسخ دهند که چگونه با چرخش در رویکردهای پیشین در سالیان قبل، که بر خلاف نظر مردم و بهویژه ایرانگرایان، تقابلهای بسیاری میان دولت و شهرداریها با مهاجران وجود داشت و حتا تلاشی برای جذب نخبگان افغانستانی انجام نمیگرفت ــ و حزب مهستان ایران بیانیهای در اینباره دارد؛ «در مخالفت با ابلاغیهی معاون اول ریاستجمهوری مبنی بر ممنوعیت اشتغال به کار اتباع بیگانه» (۸ امرداد ۱۳۹۳) ــ به ناگهان زمینهی ورود موج گستردهی مهاجران جدید را فراهم کردهاند؟!
۵. حضور چند دههای میلیونها مهاجر در کشور، با توجه به تحولات سیاسی و مسلکی در منطقه و رشد قابل توجه افراطیگری مذهبی و فرقهگرایی، میتواند پیامدهای خطیر و مهلکی در پی داشته باشد. آیا دستگاههای مسؤول دربارهی پیامدهای خطیر و محتمل چنین پدیدهای برنامهی مدون و کارشناسیشدهای تدوین کردهاند و آگاه هستند که گاه کسانی با چنان باورهایی، با توجه به علاقهمندیهای حکومت بر روی مسائل ایدئولوژیکی، میتوانند فریبکاری کنند؟!
نمونهی پیامدهای آن را میتوان در چند عملیات تروریستی در سالهای اخیر در کشور دید.
۶. نکتهی مهم دیگر که مسؤولان امر بدان بیتوجه هستند سیاست جذب مهاجران واردشده در فرهنگ جامعهی میزبان است. در این باره چه تمهیداتی اندیشیده شده است؟! کدام سیاست تدوین و کدام برنامه طراحی شده و چه اقدامات اجرایی و آموزشی در این باره صورت گرفته است، آنهم در حالی که زبان مشترک تمدنیمان بهترین عامل پیوند میان ماست؟!
برای نمونه، مهاجران افغانستانی عموماً درکی از بحران آب در ایران ندارند که جدا از اصراف در مصارف شخصی گاه در زمینهایی که اجاره میکنند نمود دارد که در آن به حفر چاههای غیرمجاز دست میزنند.
۷. در حالی که کشورِ افغانستان دارای معادن قابل توجهی ــ از جمله مس، زغالسنگ، آهن، کبالت، طلا، مولیبدن، نقره و آلومینیوم و همچنین منابع فلورسپات، اورانیوم، بریلیم، تالک و لیتیوم و حتا ذخایر نفتی بکر و دستنخورده در شمال کشور ــ است سیاستِ دولت در جهتِ ایجاد اشتغال برای شرکتهای تخصصیِ ایرانی در این حوزه که طبیعتاً اشتغالِ مردمان منطقه و انتقالِ فنآوری را هم در پی خواهد داشت چه بوده است؟! در حالی که گفته میشود و اخباری وجود دارد که شرکتهای چینی، حتا با آوردنِ احتمالی کارگرهای عادی از چین که میتواند به مثابهی سرریز کردنِ جمعیتی برداشت شود، انحصار بهرهبرداری از این منابع باارزشِ بکر و دستنخورده را در اختیار گرفتهاند که قابل تأمل و نیازمندِ شفافسازی است، چرا که چنین شرایطی به سودِ هیچکدام از دولتها و مردمانِ دو کشورِ ایران و افغانستان نخواهد بود.
۸. کمتوجهیِ عجیب نهادهای مسؤول به گسترشِ سازمانیافتهی اختلافاتاندازیهای تباری و قومی و قبیلهایِ ناشی از این رویداد در فضای مجازی موجب بروز اختلافاتی شده که گاه به گروهی از شهروندانِ ناآشنا به «پیوستگیِ تاریخیِ این مردمان با ما» نیز نفوذ کرده و هزینههای اجتماعی گزافیِ را در پی داشته است.
چرا نهادهای ذیربط در فضای مجازی، که در نمونههای دیگر به فوریت و قاطعانه عمل میکنند، در زمینهی سخنان تحریکآمیز در این موضوع با مماشات و سکوت تنها نظارهگر هستند یا توضیحی به ابهامهای مطرحشدهی حتا رسانههای رسمی نمیدهند ــ که این کوتاهیشان با عملکردشان در جذبِ مهاجران در تعارض است؟!
به باور ما، ضعف مطالعات و کار کارشناسی و همچنین بیبرنامگی در مواجهه با موج گستردهی مهاجران، که به خاطر تاریخ و فرهنگ و گاه زبانِ مشترک میتواند فرصتی برای تضمینِ همزیستیِ مسالمتآمیزِ آینده و توانمندتر شدن پیوندهای سیاسی و اقتصادی منطقهای باشد، و از دیگر سو استمرار روندِ کنونی در ویرانیِ اقتصاد و ورود مهاجران تازه سبب خواهد شد تحولات اجتماعی و سیاسیِ پیشبینینشدهای روی دهد که مخاطراتی جدّی را برای کشور در پی خواهد داشت. استمرار این روند حتا میتواند به برساختِ گروه قومی جدیدی در کشور منجر شود که میتواند چالشساز گردد.
حزب مهستان ایران در شرایط دشواری که ایران امروز با آن مواجه است، ضمن ابراز هشدار نسبت به ورود گسترده و بیقاعده و بیرویهی مهاجران به داخل کشور و آسیبهای مخاطرهانگیز استمرار این روند، خواهانِ شفافسازی هر چه سریعترِ مسؤولان ذیربط در مواردی است که در بیانیه مورد اشاره قرار گرفته است؛ روندی که با سرنوشت ملت ایران ارتباط مستقیمی دارد و موجب بروز پیآمدهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی مشهودی شده است.
همچنین استمرار روندهای جاری ضمن آنکه نافی قانون اساسی کشور است موجب بروز مشکلات پیچیدهای نیز برای مهاجران شریفِ افغانستانی در داخل کشور شده است. تدوین فوری سیاست مهاجرتی کشور با استفاده از تمام ظرفیتهای کارشناسی کشور مهمترین اقدام ضروری و جدّی در اینباره است.