شماری از احزاب در اعتراض به نادیده گرفته شدنِ تمامیت ارضی ایران بیانیهای صادر کردند؛
شکستِ رسمیِ «سیاست نگاه به شرقِ» تهران
متن کامل این بیانیه، که به تأییدِ حزب اتحاد ملی، حزب ارادهی ملت ایران (حاما)، حزب اقتدار مردم، حزب ترقی ایران، مجمع دانشجویان و دانشآموختگان استان گلستان، سازمان رهروان فردا، حزب فرزندان ایران، حزب مهستان ایران، مجمع هماهنگی اصلاحطلبان کرمانشاه و حزب همدلی مردم تحولخواه (همت) رسیده، به شرح زیر است:
بار دیگر تمامیت ارضی ما نادیده گرفته شد. سیزدهم خردادماه، دولتهای چین و امارات در بیانیهی مشترکی به موضوع جزایر سهگانهی ایرانی اشاره کرده، خواستار تعیین تکلیف آن میان تهران و ابوظبی شدند. هر چند در این بیانیه اشارهای به مالکیت امارات بر جزایر مذکور یا حمایت چین از مالکیت امارات بر جزایر نشده، اما در بند ۲۶ ام پکن از موضع ابوظبی دربارهی بهرسمیت شناختن موضوع جزایر بهعنوان مسأله و اختلافی میان ایران و امارات حمایت کرده است. چین یکسالونیم پیشتر نیز با صدور بیانیهای مشترک با کشورهای شورای همکاری خلیجفارس و با نادیده گرفتن تمامیت ارضی ایران و حق حاکمیت ایران بر جزایر ایرانی خواستار تلاش برای حلوفصل موضوع جزایر سهگانه شده بود.
اتفاق اخیر در حالی رخ داد که ۱۷ روز پیش از آن، در بیانیهی سیوسومین نشست سران کشورهای عربی که در منامه پایتخت بحرین برگزار شد نیز جزایر سهگانهی ایرانی مورد اشاره قرار گرفت و این بار برخی متحدان یا دوستان منطقهای ایران، مانند سوریه و عراق، با آن همراهی کردند. قبلتر و در تیرماه ۱۴۰۲ نیز وزیران خارجه روسیه و شش کشور جنوب خلیجفارس (کویت، عربستانسعودی، بحرین، قطر، امارات و عمان) در بیانیهای مشترک اعلام کردند که از تلاشهای امارات برای حل مسألهی جزایر سهگانه حمایت میکنند.
البته در مورد اخیر، سفیر چین در تهران به فوریت به وزارت امور خارجه احضار و مراتب اعتراض دولت جمهوری اسلامی ایران در خصوص تکرار حمایت دولت چین از ادعاهای بیاساس یادشده به وی ابلاغ و یادداشت اعتراض تسلیم او شد، کاری که در موارد دیگر رخ نداده بود. با این حال، روز بعد سخنگوی وزارت خارجه چین بار دیگر از ایران و امارات خواست تا «اختلافات» خود را از طریق گفتوگو و رایزنی حل کنند و مواضع چین در این مورد را «موضعی ثابت» توصیف کرد.
بسیاری معتقدند از همان هنگام که عدم تعامل همهجانبه در مناسبات بینالمللی، فقدان موازنهی دیپلماتیک توسط ایران و به دنبال آن، ریختن تمام تخممرغ سیاست خارجی در سبدِ روسیه و چین آغاز شد رسیدن به چنین وضعی قابل پیشبینی بود چرا که اَبَرقدرتهای یادشده دیگر آن کشورهای ایدئولوژیگرای پیشین نبودند و بهواسطهی اقتضائات و واقعیتهای عرصهی سیاسی، دیپلماتیک، ژئوپلیتیک و همچنین مناسبات اقتصادی، تجاری و حتا نظامی و تسلیحاتی، تمایل بیشتری به کشورهای حاشیهی خلیج فارس پیدا کرده بودند.
پس، آنچه رخ داده اتفاقی یکباره نبوده و کاملاً قابل پیشبینی بوده است؛ حاصلِ سالها بیتوجهی به نگاه کارشناسی در سیاستِ خارجی و نیز منافع ملی، و همچنین چشم بستن بر موارد پیشین، در حالی که انتظار میرفت امامان جمعه، صدا و سیما، رسانههای دولتی و دیگر نهادهای مرتبط نسبت به حفظ تمامیت ارضی و پاسداری از خونِ شهیدان تاریخ دیرپای ایران، بهویژه هشت سال دفاع مقدس، در این موضوع واکنشی قاطع داشته باشند.
اما اتفاق اخیر، جدا از آنکه نشان میدهد کار به جایی رسیده که قدرت دیپلماسی و نفوذِ کشور مینیاتوری و تازه پا به تاریخ گذاردهی امارات در عرصهی جهانی به مراتب بیشتر از کشور بزرگ و تاریخیِ ایران شده است شروع دورهای دیگر را نمایان میسازد؛ همراهی بهزعمِ مسؤولان شریک راهبردیِ جمهوری اسلامی ایران ــ جمهوری خلق چین ــ در به رسمیت شناختنِ چنین ادعاهایی نشانهی شکستِ رسمیِ «سیاست نگاه به شرقِ» تهران است.
اما مهمتر از آن، به نظر میرسد با توجه به بحرانهای عمیق اقتصادی در ایران و انزوای سیاسی و اقتصادی ما در تعامل با غرب و از سوی دیگر جایگاه مهم امارات در سیاست خارجهی چین و آمریکا و نفوذ مالی و سیاسیاش در مجامع بینالمللی و اروپایی، ابوظبی در تکاپوست که به هر نحو ممکن پکن و مسکو را هم کنار واشنگتن، لندن و پاریس قرار دهد تا تمام اعضای ثابت و دارای حق وتو در شورای امنیت به موضوع جزایر سهگانه ورود کنند.
طبیعی است در چنین شرایطی هرگونه مذاکره یا کشاندن موضوع به مجامع جهانی به شکستی فاجعهبار برای ما و از دست دادن حقوق قانونی و تاریخیمان نسبت به این جزایر سهگانهی همیشهایرانی بینجامد و چنین رویدادی، از جهاتی دیگر، میتواند آغازگرِ دومینویی ویرانگر برای کشور تاریخیمان باشد.
از این رو، لازم است در کنار تغییر سیاست داخلی و کوشش در افزایش سرمایهی اجتماعی و پرهیز از ایجاد شکافهای بیمورد که در سربزنگاههای تاریخی و دفاع از منافع ملی مانعِ اتحاد میشود، تغییر سیاست خارجی و منطقهای با ارائهی چهرهای دوستانه و تمایل به همکاری و تعامل با دولتها و ملتهای جهان و مشارکت مسؤولانه در صلحسازی جهانی و توجه به ملاحظات و دغدغههای امنیتی دیگران در دستور کار قرار گیرد.
اکنون هنگامِ آن رسیده تا بار دیگر گرد از کاشیهای لاجوردی بالای سر در وزارت امور خارجه بزداییم و به شعار اصولیِ موازنهی منفیِ تاریخیِ خودمان، «نه شرقی، نه غربی»، بازگردیم.
ما، شماری از احزاب خانهی احزاب ایران، بر این باوریم که:
نخست آنکه وزارت خارجهی ایران باید ضمن بازگشت به جایگاه اصلیِ خود در مسائل امور خارجی و مأموریت ذاتیاش در حفظ تمامیت ارضی و دفاع از منافع ملی در تعامل با دولتهای دیگر از توانمندترین و با تجربهترین و آگاهترین نیروهای خود برای مدیریتهای مرتبط بهره ببرد و وزیر این وزارتخانه بهترین فرد برای این جایگاه، در شأنِ دیرپایی و فرهنگمداری تاریخِ سرزمینمان، باشد.
از این رو، دستگاه دیپلماسی ایران باید هم در محتوای نگرش «سیاست خارجی» و هم شکلِ رفتار نمایندگان سیاسیِ اعزامی به مذاکرات با طرفهای خارجی، با بازگشت به شایستهسالاری، تغییری اساسی ایجاد کند و در مناسبات بینالمللی، با محوریت منافع ملی، ایجاد تعادل و جامعنگری نماید. عرصهی روابط بینالمللی مصلحتاندیشی و واقعگرایی و در عین حال مهارت در بهرهگیری از فرصتها را میطلبد و قابلیت رقابت رمز موفقیت است؛
و دیگر آنکه، ج.ا.ا. میتواند، جدا از راهبردِ کنونیاش برای توسعهی قدرت در منطقه، ضمن توجه به افزایش مشارکت مردمی با توجه به خواستهای آنان که مهمترین بخش در زایشِ قدرت است، مانند همهی کشورهای قدرتمند به مؤلفههای متعدد نفوذ نرم که با کمترین هزینه موجب توسعهی قدرت کشوری در جهان میگردد روی آورد؛ مانند تجارت و صادرات قوی که نیازمند توجه به بخش تولید به دور از ویژهخواری است، دیپلماسی عمومی پویا، نفوذ فرهنگی و هنری، گسترش زبان ملی، وابستگی صنعتی و گردشگری،…. که اکنون عموماً از آنها بیبهرهایم و تنها بر روی یک وجه از وجوهِ فرهنگی این سرزمین تأکید داریم که این عدم تعادل، کشوری با منابع معدنی بسیار، بهویژه نفتی و گازی، و نیز منابع انسانیِ مثالزدنی را از نظر اقتصادی به وضعیتی که میبینیم رسانده است.